نتایج جستجو برای عبارت :

شده دلتنگ شوی غم به جهانت برسد؟

« شده آیا که غمی ریشه به جانت بزند ؟
گره در روح و روانت به جهانت بزند ؟ »
شده در خواب ببینی که تو را قرض کند ؟
بروی وَهم شوی تا که تو را فرض کند ؟
شده در گوش ِ تو گوید که تو را باز تو را…؟
نشوم فاش ِ کسی تا که شوم رازْ تو را …؟
شده آغوش شود تا که هم آغوش شوی ؟
گره ات باز کند تا که تو خاموش شوی ؟
شده یک شب برود تا که روی در پی او ؟
که تو فرهاد شوی تا بشوی قصه ی او ؟
به همان حال بگویی که تو مجنون ِ منی
به تو بیمار شدم تا که تو درمون ِ منی
شده دلتنگ شوی غم به ج
شده آیا که غمی ریشه به جانت بزند؟گره در روح و روانت به جهانت بزند؟شده در خواب ببینی که تو را قرض کند؟بروی وهْم شوی تا که تو را فرض کند؟شده در گوش تو گوید که تو را باز تو را...؟نشوم فاش کسی تا که شوم رازْ تو را...؟شده آغوش شود تا که هم آغوش شوی؟گره ات باز کند تا که تو خاموش شوی؟شده یک شب برود تا که روی در پی او؟که تو فرهاد شوی تا بشوی قصه او؟به همان حال بگویی که تو مجنون منیبه تو بیمار شدم تا که تو درمون منیشده دلتنگ شوی غم به جهانت برسد؟گره ات کور شو
 شده آیا که غمی ریشه به جانت بزند ؟گره در روح و روانت به جهانت بزند ؟ »
شده در خواب ببینی که تو را قرض کند ؟بروی وَهم شوی تا که تو را فرض کند ؟
شده در گوش ِ تو گوید که تو را باز تو را…؟نشوم فاش ِ کسی تا که شوم رازْ تو را …؟
شده آغوش شود تا که هم آغوش شوی ؟گره ات باز کند تا که تو خاموش شوی ؟
شده یک شب برود تا که روی در پی او ؟که تو فرهاد شوی تا بشوی قصه ی او ؟
به همان حال بگویی که تو مجنون ِ منیبه تو بیمار شدم تا که تو درمون ِ منی
شده دلتنگ شوی غم به جهانت
دلتنگ گذشته‌
دلتنگ خونه مادربزرگ 
دلتنگ جمعه هایی که همه تو خونه مادربزرگ جمع می‌شدیم
دلتنگ بازی با بچه‌های فامیل
دلتنگ آب‌تنی تو حوض
دلتنگ خوابیدن تو پشه‌بند
دلتنگ یه سفره از این سر تا اون سر خونه
و کلی آدم که حالشون خوبه 
که با دیدن هم حالشون بهتر میشه
دلتنگ اون ‌سال ‌هام 
دلتنگ اون روزام
دلم کمی قدیم می خواهد❣️
‌ وقتی دلتنگ کسی می‌شوی دلتنگ چه چیزی از او هستی؟ دلتنگ شیوه‌ی حرف زدن یا تُن بخصوص صدایش وقتی که نامت را صدا می‌کرد... دلتنگ بوی عجیب تنش یا آنجور که چای‌اش را مزه مزه می‌کرد یا دلتنگ حالِ خودت وقتی کنارش بودی... دلتنگ یک نفر شدن، دلتنگی برای یک سبک خاص زندگی است که فقط متعلق به اوست، یا حتی سخاوتی که وقت مهربانی خرج می‌کند... دلتنگی گاهی چاره ندارد.. خوب است اگر دلتنگ می‌شوید و مورد دلتنگی‌تان در نزدیک‌ترین فاصله یا در امیدوارترین فاصله ا
این روزها به شدت دلتنگم. دلتنگ بوی آدم‌ها (چطور بی اینکه یک غول آدم‌خوار به نظر برسم این جمله را بگویم؟) و دلتنگ رنگ‌هایی که از ست کردن لباس‌های بهاره به چشم می‌رسند. بسیار دلتنگ گرمای جمع دوستانه‌مان با محمد و عرفان و نگار و یاسی و جواد و طاها هستم و بسیار دلتنگ خواندن با گیتار عرفان یا پیانوی طاها و بسیار دلتنگ خنده‌های متین.
گذشته از تمام دلبستگی‌ها و دلتنگی‌ها، بیش از هر چیز دستان رنده‌ایَم سوگوار لمس نرمی دستانش است و بازوهایم سوگو
واقعیت اینه که وقتی عشقی نباشه دلداری نباشه حرفی هم نیست. حوصله‌م سر رفته تو این حجم از هیچ بودنه همه‌چیز. وقتی هیچی نداری شادت کنه یا دلت رو خوش کنه چی می‌مونه از زندگی؟ سپر انداختن.. اصطلاح قشنگیه و خب همه‌ی جوونا پرن از حرف‌های قشنگ، وقتی سنت بالا میره، وقتی جهانت تنگ و کوچیک میشه می‌فهمی اون موقع جهانت جهان ادبیاتی بود و حالا داری تو واقعیت زندگی می‌کنی و حرفی نمی‌مونه. خوب که نگاه می‌کنم من جهان تنگ و تاریک نیست، برهوته!
ولش کن این ت
برای سال جدیدت آرزوی تحول دارم.
آرزو می‌کنم که زندگی و جهانت به سوی سبز شدن متحول شود و حال دلت به احسن‌ترین حال‌ها برسد. آرزو می‌کنم که در تمام روزهای پیش رو، حال خودت و حال جهانت خوب باشد.
آرزو می‌کنم سلامت بمانی و هرکجا گفتند "چه خبر"، با لبخند بگویی "سلامتی" اما نه از روی عادت، که از روی آگاهی...
آرزو می‌کنم روزهای تلخ گذشته، در گذشته‌ها جا بمانند و جز یاد و خاطره‌ای برای عبرت، چیزی از آن‌ها باقی نمانَد.
آرزو می‌کنم بیفتد برایت تمام اتف
رمان دلتنگ
دانلود رمان دلتنگ اثر پرنیا اسد با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش و لینک مستقیم رایگان
قصه این رمان می‌تواند ادامه‌ ی عشقی ستایش شده باشد ، عشقی که با استوار بودنش حتی دیواری را مخروب می‌سازد.اینجا ، این عشق وصف نشدنی با شعله‌ های سوزان از عشق و محبت ادامه می‌یابد ، این عشق مبدا تمام دلتنگی ‌های گذشته است ، دلتنگی که هرچه ریشه ‌اش قوی ‌تر شود عشق را بیشتر می‌کند ، دلتنگی که علاوه بر تنگ تر کردن قلب ، برای عشق بیشت
از حرفش رنجیدم.قدم هایم را تند کردم که از هم فاصله بگیریم.
کمی دور که شدم، چند قدم یکبار می ایستادم و پشت سرم را نگاه میکردم چون دلتنگ آدمی میشدم که ازش دلگیر بودم.
بعد یکجایی دیدم دلتنگی ش بر دلخوری غلبه کرد. بخشیدمش و ایستادم تا برسد و هم راه شویم.
دلتنگ شده ام !!!
از دلتنگی کسانی که دوستشان دارم...
دلتنگ تمام نبودن ها... 
دلتنگ تمام آرزوهای بر باد رفته یک.پروانه ی پریشان 
که به دنبال هستی خود حول یک چراغ می‌سوزد... 
فقط باید عاشق باشی تا درد سوختن را نفهمی. .. 
شاید پروانه نیز دنبالت می‌گردد ... 
که اینگونه دل ب دریای سرخ می‌زند...

امروز رفتم عمل کردم سرمو...افتضاح بود .واقعا افتضاح.انگار اون امپول بی حسی به درد لای جرز در هم نمی خورد
مردمو زنده شدم تا توده دراومد
کاش تموم بشه این روزا ...خسته ا
یک آهنگ بود میگفت 
I miss you more than I should, than I thought I could 
و خب این منم. امروز اگر سر راهم سبز میشدی محکم بغلت میکردم و میگفتم «ببخشید که نگفتم. من دوستت دارم.» چه میدانم. یک حرکت فیلمی میزدم که اینقدر از من بعید باشد که بدانی دلم بیشتر از آنچه فکر میکردم برایت تنگ شده. غمگین‌تر از اینکه بهت زنگ نمیزنم، غمگین‌تر از اینکه بهم زنگ نمیزنی، غمگین‌تر از همه‌ی اینها این است که رفتم به عکس‌هایت نگاه کنم و خب عکس‌هایت آدمی که من دلتنگش هستم نبودند. من دلتنگ
بیشتر از سه ماهه که سفر نرفتم و این برای منِ همیشه مسافر، یعنی بدترین حال دنیا. 
سفر نرفتم و با خوندن سفرنامه‌هام و مرور عکسایی که گرفته بودم دلتنگ و دلتنگ‌تر میشم.
پ‌.ن: حتی یه لحظه فکر این که تلگرامم وصل نشه و متنای قبلی کانالم رو از دست بدم، وحشتناک و غیر قابل تصوره. وصل شه اولین کاری که می‌کنم آرشیو کردن‌شونه :(
پ.ن‌تر: یعنی الان سابسکرایبرای کانالم حالشون چطوره؟ از اون صد و خورده‌ای نفر چند نفرشون پس ذهن‌شون به منم فکر می‌کنند؟ دوستام
صدایی نیست، جز سکوت علف های خشکیده. صامت، دست و سر گردان، گاه به این سو گاه به سویی دیگر. به گونه ی عجیبی تمامی بازیگران نمایش در همکاری کامل اند. سنگ های سکون، رود خشکیده، ابرهای گذرنده.
پشت به شیب دراز افتاده ام. همه را واژگونه می بینم. خشکی در بالا و آبی زیر پایم. من زاده ی اینجایم. جای پا سفت نیست، آینده محکم نیست و تنها کمکم نوسان لذتبخشی است میان دو چیز؛ دو ناممکن ناقطعی.
مدتی است کوه کسی را به خود ندیده. کسی شبیه به خود را. تا همذات پنداری کن
دانلود آهنگ جدید حجت اشرف زاده دلتنگ توام
 از موزیک من اهنگ دلتنگ توام که به داد دلم برسی تا عشق تو را نفسی ندهم به کسی با صدای حجت اشرف زاده همراه شعر و کیفیت خوب
شعر : حسین غیاثی | ملودی : محمد محتشمی | تنظیم قطعه : رضا پناهی
 
متن آهنگ دلتنگ توام حجت اشرف زاده
ادامه مطلب
دلتنگ دوران موفقیتم.
دورانی که همه چیز رو دور بود و از همه نظر خوش میدرخشیدم. همه چیز جور میشد، درس و مدرسه، زبان، المپیاد، قرآن، کنکور.
اگر از لحاظ مالی سبک بودم و وزنی نداشتم اما از لحاظ اعتبار و شخصیت، سنگین بودم و قضیه مالی اصلا به چشمم نمیومد.
دلتنگ عزت و احترام سابقم.
نمیدونم چی شد تا به خودم اومدم، همه چیزو از دست داده بودم و تنها خاطرات شیرین اون روزها برام باقی مونده بود.
حالا باید دوباره از نو حرکت کنم و بسازم انچه باید رو. زندگی امروز
سکوت گنگ:
سکوت ام را ببین
پر است
از ناگفته های نگفته!

پرنده ی دلتنگ:
پرنده ی پر بسته ام
دلتنگ بام تو،
که بر چینم از آن
دانه های عشق را.

شمردن:
بی نهایت
دوست دارم
اما دریغ
که شمردن بلد نیستی!

مرگ کلمات:
میمیرند غریبانه
کلمات ام
در شعر نبودنت.

عشق مرده:
برای عشقی 
که در قلب من مرده است
کسی هست
شمعی روشن کند؟
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
هزاران فریاد در سکوت من نهفته است
اقیانوس های اشک در آه های من نهفته است
روی میرسم به آرزویم؟ 
چیزی نمانده تا با هیجده سالگی ام خداحافظی کنم...
هیجده سالگی ای که با اشک و اه گذشت
خدایا
در من چه دیدی
که کول بار غم جهانت را در بغچه ای بستی 
و روی دل من گذاشتی 
در من چه دیدی که مرا محرم راز خود کردی؟ در من چه دیدی که به اینجایم کشاندی؟ 
 
این خیلی تلخه که وقتی آدم غم داره کسی نیست که درکش کنه...
این خیلی تلخه که کسی رو نداشته باشی که بتونه تو رو شاد کنه...
این خیلی غم انگیزه که دیگه کسی رو نداشته باشی که چهارتا خط بنویسه و تو رو شاد کنه...
این خیلی بده که آدم ندونه غم و غصه هاش رو به چه کسی بگه؟
وقتی آدم دلتنگ و دلگیره باید چیکار کنه؟
سلام
بهار هفده
به قول گرامی دوستی: همه از گرانی می‌نالند ولی خداروشکر برای رفتن به رستوران‌ها باید از قبل رزرو کرد
و
همطاف اضافه می‌کند همه از ناداری و گرفتاری می‌نالند ولی خداروشکر برای سفر (مثلا تعطیلات پیش رو - نیمه خرداد و عید فطر) باید از قبل‌تـــــر رزرو کرد. همه ظرفیت‌ها تکمیل!؟


* سعدی عزیز
جهانت به کام و فلک یار باد... جهان آفرینت نگهدار باد
غم از گردش روزگارت مباد...وز اندیشه بر دل غبارت مباد
درونت به تأیید حق شاد باد... دل و دین و
تصورکن : رفته ها؛ برگردن ! 
یکی از قشنگ ترین و در عین حال دلهره آورترین صحنه‌های غدیر، آنجاست که پیامبر فرمود به هر کسی که رفته، بگویید برگردد. 
فکر کن، بعدِ یک مسیر طولانی رسیده‌ای به جایی که امیدی برای گذشتن نیست و توانی برای بازگشتن. تشنه‌ای و دلتنگ، گرسنه‌ای و دلتنگ، خسته‌ای و دلتنگ.
 بعد یکی فریاد بکشد به هر کسی که رفته، بگویید برگردد. آن وقت چشم باز کنی و همه رفته ها را ببینی که دارند، برمی‌گردند. 
عشق رفتهرفیق رفتهبابای رفتهمامان رف
به نام خدا
نامه ای به سردار دل ها
سلام سردار
مدتی است که دیگه نیستی و ماهم دلتنگ . دلتنگ خودت ، دلتنگ اخلاقت ، دلتنگ بودنت ، دلتنگ تهدید هایی که میکردی و دشمن ساکت می شد و می نشست سره جاش ، دل تنگ دیدنت، دل تنگ …    حاج قاسم ما أز یاد نمی بریم زحمت هایی که کشیدی ، مراقبت هایی که برای امنیت ما کردی ، خطر هایی که کردی  و …  با خدا بودی و با خدا جلو می رفتی اما نامرد ها أز پشت زدن . بی جواب نبود ، جواب ان ها را دادیم اما …
   اما ما خودت را میخوایم
    س
دلتنگم و درمانی در راه نیست.               
مثل برفی که دلتنگ تابستانیست
اسفندی که دلتنگ بهاریست
خورشیدی که دلتنگ شبیست 
دلتنگم...
این روز ها خانه صدای پاهایت را کم دارد 
این شبها نمیایی تا کیفت را از دستت بگیرم در آغوش بگیرمت تا همه خستگی هایت از تنت برود 
این روز ها نیستی تا دستانم را بگیری و ساعت ها با هم راه برویم و به قول خودت کمی پدر و دختری با هم گپی بزنیم 
پدر
اولین و آخرین عشق و قهرمان زندگی من اگر میدانستی چقدر  دلتنگتم حتی ثانیه ای صدای
خیلی اتفاقات در زندگی هست که در لحظه دردناک جلوه میکنه اما با گذر زمان ثمر میده و طور دیگه ای به چشم میاد.گاهی از دور که به یک شکست نگاه کنی و جزئی نگری رو پشت سر بگذاری یک موفقیت می بینی. 
زمان دادن و فاصله گرفتن باعث میشه از نظرگاه تازه ای به خودت و جهان نگاه کنی؛ فاصله گرفتن از هر اونچه که بخش مهم جهانت بوده یا هست.
 دلتنگی .... واژه غریبی هست که تا کسی دچارش نشده باشد آن را درک نمیکند گاهی وقتی عزیزی را برای مدتی نمی بینی دلتنگ میشوی اما این دلتنگی بعد از مدتی با دیدنش تمام میشود اما خدانکند که دلتنگ عزیزی بشوی که دیگر پیشت نیست .... خدانکند که دلتنگ عزیزی بشوی که دیگر هیچ گاه خنده هایش رانمی توانی بشنوی .... خدانکند که دلتنگ عزیزی بشوی که دیگر صدایش را نمیتوانی بشنوی ... شهیدعبدالرحیم فیروزآبادی
@zakhmiyan_eshgh 
نمیدونم چه جوری دیشب از زمین بلند شدم که هنوز پای راستم درد می کنه اگه مادر جونم بود می گفت رگ به رگ شده  
شبیه آدمهایی که تیر خورده به پاشون راه میرم 
میگن دور شو عزیزی 
دلتنگ تلگرام شدم مگه من قبلنا از تلگرام استفاده می کردم
تا اونجایی که میدونم نه دلتنگ پستهای تبلیغاتی شدم
و خدا دلتنگ بود باران را آفرید...
‏می‌خوام یه پست با مضمون بارون قشنگی که داره میاد بنویسم و بگم:
ببار بارونو
دلم داغونو
نمی‌خوام عشقه
بدونه اونو و...
ولی خب واقعا تو فاز دپ نیستم و اصلا هیچ حس شکست عشقی یا از دست دادن کسی یا نرسیدن به کسی و ... ندارم!
خیلی دلم واست تنگ شده میتونی حس الانم رو بفهمی؟
میتونی درک کنی که چقد دلتنگ و پریشونم؟
تو که میدونی چقد دوستت دارم و همیشه دلتنگتم،تو که میدونی دلتنگ ک میشم حساس و زود رنج میشم 
پس چرا انقد بی تفاوتی؟
چرا یه تماس نمیگیری حالم رو بپرسی؟ مگه یه تماس، یه احوال پرسی چقد وقتت رو میگیره؟
اونقد دلتنگتم که حتی نمیتونی تصورش کنی.
این حجم از دلتنگی داره خفه م میکنه ...نمیتونم نفس بکشم انگار تحت فشارم،انگار میون یه جمعیتی گم شدم و خودم رو چقد تنها ومظلوم
من دلتنگتم!
توچی؟
یقین دارم تو دلتنگ تر از منی. 
تو همیشه ثابت کردی منو خییییلی دوست داری
و همین اطمینان باعث عذاب وجدانم میشه
که:
چرا به حرف کسی که بیشتر از خودم دوستم داره 
و بهتر از خودم میتونه موقعیتها را بسنجه؛ گوش نمیدم؟؟؟
دیگه از غفلتها و فراموشیهام خسته شدم
تو میتونی! کمکم کن
خدااااااا...
مده، دلتنگ و بی‌طاقتم، و جانم از آن اندوه که نصیب من گردیده، آکنده است؛ و این در حالی است که تنها تو می‌توانی آن اندوه را از میان برداری و آنچه را بدان گرفتار آمده‌ام دور کنی. پس با من چنین کن، اگر چه شایسته‌ی آن نباشم، ای صاحب عرش بزرگ.
@resanedameshgh
مشاهده مطلب در کانال
دانلود آهنگ جدید حجت اشرف زاده دلتنگ توام
همین حالا دانلود کنید و لذت ببرید از ♫ اهنگ دلتنگ توام که به داد دلم برسی تا عشق تو را نفسی ندهم به کسی با صدای حجت اشرف زاده به همراه تکست و بهترین کیفیت ♫
شعر : حسین غیاثی | ملودی : محمد محتشمی | تنظیم قطعه : رضا پناهی
Download New Music BY : Hojat Ashrafzade | Deltange Toam With Text And 2 Quality 320 And 128 On Music-fa
 
متن آهنگ دلتنگ توام حجت اشرف زاده
───┤ ♩♬♫♪♭ ├───
ای در این حادثه ها؛ نام تو آرامش منای حواست به من و حالِ دل سرکش من!ا
تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسدهیچ کس حدس نمی زد که چنین سر برسد
پدرش چیز زیادی که نمی خواست ، فراتیک دو قطره ضرری داشت به اصغر برسد ؟
با دو انگشت هم این حنجره میشد پارهچه نیازی به سه شعبه است که تا پر برسد
خوب شد عرش همه نور گلو را برداشتحیف خون نیست بر این خاک ستمگر برسد ؟
خون حیدر به رگش ، در تب و تاب است ولیبگذارید به سن علی اکبر برسد
دفن شد تا بدنش نعل نبیند امادست یک نیزه برآن حلق مطهر برسد
شعله ور میشود این داغ دوباره وقتیشیر در سینه بی کو
روح م درد می کند....هر چه می بینم و می شنوم می شوم درد....زخم می شود بر روح م...زخمی عمیق....هر چه نزدیک تر می شوم به آخر...انگار این قصه تکرار همان قصه ی قبلی بود....تکرار و تکرار و تکرار....
قبل تر ها فکر می کردم اگر ختم صلوات م برسد به هزارمینش اجابت می شود دعایم....خداهه این با تو بوداااااا
دلم پیش مهربانی های خانوم جان مانده....انگار دیگر آرام گرفته و دلتنگ پسر کوچکش نیست.....
جدا از این که باید کسی که رفته رو رها کنی و ازش بگذری و خودت رو دوست داشته باشی بعضی وقت ها یه حسی به سراغت میاد که هیچ راه حلی واسش نیست. فقط باید زانوی غم بغل بگیری و بذاری زمانت بگذره. و اون حس رو بهش میگن دلتنگی. یه حسیه که واقعا هیچ کاری نمی شه واسش کرد. یعنی هر چقدر هم سعی کنی همه چیز رو فراموش کنی و ازش بگذری و خوب زندگی کنی یه دفعه یه جا بد جوری گرفتارت می کنه. و هیچ درمانی واسه دلتنگی نیست. 
و دلتنگی با خودش یه عالمه حس های بد دیگه به همراه م
میدونی دلتنگ چیم غیر از تو؟دلتنگ دوران قبل از تو،چیکار کردی با من؟.






متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.
توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد
با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.
گاهی آدم ها دلگیرند و دلتنگ وآرام میخزند کنج اتاقشان...
وگاهی آنقدر دلتنگ که اگر آدم ها بدانند از نبودن هایشان خجالت میکشند
من هم دلتنگم، دلتنگ کسی که نه آمدنی است و نه رفتنی و نه فراموش شدنی 
و من چه دل بزرگ و سختی دارم که مدت هاست پای نبودن هایش مانده ام ....اما ،اما ،ای کاش بداند که چقدر سخت است ...
غذا که می خورم به یکباره یادش می افتم 
بغض می کنم با همان لقمه ی در دهانم ...
اشک های دانه درشت در چشمانم جمع می شوند ...همه به 
من نگاه میکنند ولی خودم ر
یاداور اینستاگرام میگه ۳۶۵روز گذشته از اون یکشنبه ی تباه و سیاه..
ازون لحظه ی نکبت باری که گفتی "تموم شد"
وویس دادم،پی ام دادم و پشت هم گفتم چی تموم شد..
باورم نمیشد..
ما خیلی امید داشتیم که بهمون برش گردونی،من رو همین حساب کل اون یک ماه قبل و به محیا دلداری میدادم...
خوب یادمه..
شام مرغ داشتیم،خونه ساکت بود،سه تایی سکوت کرده بودیم،غذا ماسید،تحملم تموم شد وقتی که داشتی دیس برنج و خالی میکردی تو قابلمه با بغض گفتی "امشب بدون درد میخوابه"
بدنم یخ کر
 رفتن... نبودن... نباید زیاد طول بکشد... نباید عادت شود... نباید گذاشت دلتنگی به حد نهایت برسد. نباید گذاشت دل به دلتنگی خو کند... یادش بگیرد و با آن کنار بیاید.... آدم نباید آن‌قدر برود ... و دور شود ... که از مدار جاذبه‌ی کسانی که دوستش دارند ... خارج شود.... بگذارید در گوش‌تان بگویم... آدمی که یک بار تا پای مرگ رفته باشد ... و برگشته باشد، دیگر از مرگ نمی‌ترسد. آدمی که یک بار تا سر حد مرگ دلتنگ شده باشد و زنده مانده باشد، دیگر از فقدان نمی‌ترسد... ‌‌‌‎‌‌
باران که ببارد دلتنگ می شوم چشمانت را..... آخرین بار که نگاهم به نگاهت گره خورد چشمانت بارانی بود.ب‌اران که ببارد دلتنگ می شوم؛ دلتنگ نگاهت،دلتنگ صدایت،دلتنگ نفس هایت...باران که ببارد شال و کلاه می کنم و دوان دوان خودم را می رسانم به همان قرار قبلی خودمان و منتظر می مانم تا تو با همان ظاهر همیشگی ات بیای و آن گل های زرد زنبق را به سمتم بگیری... و این منم که ذوق میکنم از دوباره دیدنت با آن لبخند همیشگی....بعد هراسان می نشینم پشت دوچرخه ات می گویی بر
نمیدونم چرا چند روزه این ساعت که میشه دلم میگیره با اینکه این روزا که میگذرن همه چی خوبه خداروشکر ولی این دلگرفتگی شبونه تا جایی پیش بره که کل انرژی رو که توی روز داشتمو بگیره ازم ولی اجازه نمیدم بهش و تلاشمو میکنم بهش غلبه کنم و تا حالا که موفق بودم خداروشکر 
این روزا بیشتر از قبل باهات حرف میزنم ولی کمتر صداتو میشنوم؛ نمیدونم تو رو گم کردم یا خودمو و چقدر دلتنگتم.....
یادمه قبلا یه متنی نوشتم که دلتنگی اینه که دلتنگ جایی و یا کسی باشی که نمیدو
دلتنگ زهرامیشود هردم امیر المومنین/داغ فراق همسرش شد محشری اندرزمین/داردامانت راعلی سوی پیمبرمیدهد/درنیمه شب کاشانه اش بسیارمیگرددغمین/اشکی به چشمان علی بهریتیمانش رسد/ازدست داده مرتضی چون برترین همنشین/برکوثرقرآن حق سیلی زده دست ستم/آغازگشته ظلمها برشیعیان ومسلمین/راه ولایت محوری راحضرت زهرادهد/گنج بصیرت شیعه رابسیارباشد دلنشین/عشق حسین وزینبش از شیرمادربوده است/واگویه های مجتبی براین مصائب شدحزین/اینک پیام فاطمه درس سعادت میشود/ب
و بالاخره ح رو آنبلاک کردم. پی‌ام‌اس تموم شد و من پریود شدم اما حال روحیم خوب نشد. نمی‌دونم دوای من س ک س هست یا محبت؟ یا هر دو؟ و جهان بخیل تر از این حرفهاست مری گوری جان.
دلم؟ کمی غم داره که نشونه‌ی خوبیه. نوشته‌ی امید، خواستن، زنده بودن. و دلم به حال میم می‌سوزه.
بگذریم، دیشب خواب آقاجون رو دیدم. از جای از حافظه و خیال ترکیبی درست شده بود، حالا دلتنگ آقاجونم. و این عجیبه، دلتنگ آقاجون؟ خیالات وزن داشته مری؟ اون که هیچ محبتی نداشت! اه همش تقص
 
شرمسار دستان توام وقتی به جای دستان من ...
قلم در دست می‌گیری تا بگویی دلتنگى‌ ....!
 
" نزار قبانی "
 
 
آرام جانم...
فریاد چشمانت ، آتش بر جانم میزند...غم صدایت ، نابودم می کند...سکوتت ، دلم را می لرزاند... 
 
دلتنگم...
دلتنگ خنده های شیرینت...دلتنگ گرمی دستان مردانه ات...دلتنگ آغوش امنت...و...دلتنگ چشمان رنگینت ، که سالهاست خواب را از چشمانم ربوده...
 
بغض های فروخورده ...
اشک های پنهانی ...
شده مونس شبهای دلتنگی ام....
دل تنگم پرواز میخواهد...پریدن در هوای
یلدا شبی ست مُردّدمیانِ رفتن و ماندن،که نمی داندما را کنارِ هم‌ تماشا‌ کند یا به آغوش صبح برسد!یلدا شبی ست کوتاه که از حسادت موهایِ تو کِش می آید به تنِ ماه!یلدا شبی ست عاشقکه شعرهایم را با عطرِ پیرهنتبرای یک ‌دنیا میخواند!یلدا شبی ست دلتنگکه پشت پنجره با صدایِ مرغِ سحر سیگار می کشد!یلدا شبی ست رویاییوقتی قرار است برای تماشا کردنِ تو از راه بیاید!یلدا شبی ست که بیشتر دوستت خواهم داشتطولانی تر کنارم خواهی ماندو دیرتر پشت پلکهایم به خواب خوا
 
شرمسار دستان توام وقتی به جای دستان من ...
قلم در دست می‌گیری تا بگویی دلتنگى‌ ....!
" نزار قبانی "
 
 
آرام جانم...
فریاد چشمانت ، آتش بر جانم میزند...غم صدایت ، نابودم می کند...سکوتت ، دلم را می لرزاند... 
 
دلتنگم...
دلتنگ خنده های شیرینت...دلتنگ گرمی دستان مردانه ات...دلتنگ آغوش امنت...و...دلتنگ چشمان رنگینت ، که سالهاست خواب را از چشمانم ربوده...
 
بغض های فروخورده ...
اشک های پنهانی ...
شده مونس شبهای دلتنگی ام....
دل تنگم پرواز میخواهد...پریدن در هوای ت
بسم الله الرحمن الرحیم
از خواب بیدار میشوم عجیب دلتنگم، دلتنگ حرم رویایی ام دلتنگ ایوان طلای زیبای بابا علی...
گوشی ام را برمیدارم مدح پدر را میگذارم دلم جلا میابد
دلم خبرم میدهد بین این عید بزرگ و این دلتنگی ارتباطیست
میرورم مفاتیح را برمیدارم تا نگاهی به اعمال این روز بزرگ بیندازم
میبینم از اعمال امروز زیارت باباست اشک شوق در چشمانم حلقه میزند آخر باباعلی،جان پیامبر است جای تعجب ندارد روز مبعثش بروی و جانش را زیارت کنی 
اللهم اجعل محیای
درونم میگه جاشو غصب کردی. جای خالیش رو برای خودت پر کردی،  فقط برای این که احساس نکنی ، که فراموش کنی قراره بره. قراره بره و تو مدام درونت میگی اتفاقی قرار نیست بیفته. سعی میکنی فرار کنی.فرار ، فرار از حقیقت. میزشو برداشتی حتی قبل این که بره. نمیخوای باور کنی که دلت تنگ میشه. باور نمیکنی. باور نمیکنی و خودتو خوشحال نشون میدی. خوشحال که یعنی از رفتنت دلتنگ نمیشم. یا دلتنگی قرار نیست مانع رفتن تو بشه. تشویقشم میکنیو میگی یه زندگی جدید در انتظارت
تو خود جهانی جداییدر چشم های توکهکشان ها به دور خود می گردنددر دست های توخدایان فرمانروایی می کننددر سینه اتبار کائنات نهفته استو آغوشتگنجینه‌ی اعمال آنهایی است که در تو زندگی می کنند..در وصف تو نوشتن.تو از خودت چه می دانی؟چند بار تا کنون کهکشان های درون چشم هایت را در آیینه دیده ای؟چند بار تا کنون دعای کسانی که درونت زندگی می کنند را شنیده ای؟خدایانی که در دستان ات فرمانروایی می کنندبرای مردم ات چه کرده اند؟تو از خودت چه می دانی؟چشم هایت ر
به قدری حال این روزام بده و سردرگمم که دلتنگ بچگیامم! دلم هوس خوردن آمپول با وعده اینکه از مغازه مسلمی برات سُک سُک می خریم کرده! می ترسیدم از آمپول ولی می دونستم تهش یه جایزه می گیرم.من رو برگردونین به دوران طفولیت حاضرم بازم بدون نق زدن لباس سفید بدون طرح یقه اسکی دارو بپوشم در حالی که احساس اینو داشتم یکی دستاشو انداخته دور گلومو داره خفم می کنه.حاضرم جورابایی که توشون نخ نخی بود و همیشه یه نخ بین شست پا و انگشت کناریش گیر می کرد رو هزار بار
حجت اشرف زاده دلتنگ توام
دانلود آهنگ فوق العاده زیبای حجت اشرف زاده بنام دلتنگ توام
برای دانلود فول آلبوم حجت اشرف زاده اینجا کلیک کنید
شعر حسین غیاثی / موزیک محمد محتشمی / تنظیم رضا پناهی
پخش آنلاین و لینک دانلود پرسرعت آهنگ دلتنگ توام با صدای حجت اشرف زاده
لینک مستقیم دانلود آهنگ ایرانی دلتنگ توام حجت اشرف زاده با بالاترین کیفیت
دانلود آهنگ جدید حجت اشرف زاده به نام دلتنگ توام
آهنگ ایرانی حجت اشرف زاده بنام دلتنگ توام
Hojat Ashrafzadeh Deltange Toam
 
من از دانشگاه چه آموختم؟ دو رویی و بی صفتی را. دانشگاه از من چه آموخت؟ آهنگ های استینگ و فیلم های ریور فینیکس را. هر جور به این معامله نگاه کنید می بینید که من در واقع ضرر کرده ام و گران خریده و ارزان فروخته ام. من جوانی ام را در خانه این مرد حرام کردم و بعد مزدم این بود که ترم اولی های جدیدتر و جوان تر جایم را بگیرند. ترم اولی هایی که هر چند از من زیباتر و وحشی ترند اما به خوبی من غر نمی زنند و تو چه می دانی روزی که من بروم دانشگاه دلتنگ همین غر زدن
 داشتم نت گردی می کردم که یاد لیوان چای کنار دستم افتادم. چای ریخته بودم و فراموش کرده بودم بنوشم. یک قلوپ کشیدم در دهانم. دوباره برگشتم سرکارم و بازهم فراموش کردم، کمی سردتر شده بود. هربار یک قلوپ می نوشیدم و بلند مدتی حضور لیوان چای را فراموش می کردم، هربار سردتر می شد. آدم ها هم اینطورند مگر نه؟ روابط و آدم ها وقتی فراموششان می کنی، سرد می شوند.
ته لیوانم هنوز چای مانده بود ولی از سردی اش دیگر ننوشیدم. گذاشتم دور ریخته شود.
 
...
 
اینکه اون دل
من مسافر زمانمقشنگ حس میکنم روزی که حسرت این روزام رو میخورمنگاه به بابا و مامانم که میکنم...به این روزهای کارمبه داداشمبه خونه امونبه سن و سالمبه فکر و خیالمبه حالمبه حالمبه حالمنه اینکه حالم عالی و بی نقص باشهکه اگر بود این متن رو نمینوشتمکه وقتی بود این متن رو ننوشتمولی مطمینم دل تنگش میشمدلتنگ این آدمارابطه هادلتنگ محمد میشم که می‌دونم الان هروقت بهش زنگ بزنم آماده است خودش رو برسونه و به حرفام گوش بدهتا کی هست؟ تا کی اینطوری هست؟دلتن
بسم الله الرحمن الرحیم
از خواب بیدار میشوم عجیب دلتنگم، دلتنگ حرم رویایی ام دلتنگ ایوان طلای زیبای بابا علی...
گوشی ام را برمیدارم مدح پدر را میگذارم دلم جلا میابد
دلم خبرم میدهد بین این عید بزرگ و این دلتنگی ارتباطیست
میرورم مفاتیح را برمیدارم تا نگاهی به اعمال این روز بزرگ بیندازم
میبینم از اعمال امروز زیارت باباست اشک شوق در چشمانم حلقه میزند آخر باباعلی،جان پیامبر است جای تعجب ندارد روز مبعثش بروی و جانش را زیارت کنی 
اللهم اجعل محیای
من دلتنگ توام
دلتنگ دوستی که روزی کنارم می نشست، هرچند من حرف نمیزدم اما درد دلهای تو مراهم آرام میکرد.
وامروز تمام آن دوستی فقط شده سلام. بله. نه...
و فراتر از اینها فقط سکوت و سکوت
حتی دیگر نگاه دوستانه ای نیست که دلم را گرم کند به داشتنت
و باز هم افتاده ام در قصه ی فراموشی اجباری
باید فراموش کنم تمام لحظه های شیرین با تو بودن را، تمام لبخندها و نگاههای گرمت را و تمام شیطنتهای دوستانه ات را که لبخند را به لبانم می آورد و ذره ذره محبت را در دلم می
این روزها بیشتر از هروقت دیگه ای دلتنگ نسترنم... دلتنگ لحظه هایی که بپرسه چته و من بی مقدمه همه ی اون چیزی که تو دلم هست رو بریزم بیرون و اون فقط زل بزنه به من و گوش بده... اصن آدم گاهی وقتها فقط دو تا گوش میخواد که براش حرف بزنه و بعدش هیچی نشنوه، شاید برای همینه که زیر دوش آب حرفت میاد و گوشت شنونده همه دلتنگی های قلبت میشه.
دلم میخواد توی همه کلافگی ها و خستگی هام برگردم به گذشته وُ بشینم پشت میز تحریرم، نور مانیتور بیفته توی صورتم و زل بزنم به چ
دردا.دردا از من.دردا از این عمرهای کوتاه و بی‌اعتبار ما.دردا از نبودن‌ها و رفتن‌ها.دردا از تو که هم نامه‌ی نانوشته خوانی و هم قصه‌ی نانموده دانی.دردا از تو که یادت مونس جانم است.دردا از من که با این همه‌ آدم نمی‌شوم که نمی‌شوم.دردا از من که زندگی می‌کنم برای آن لحظات که حتی با آن «برام هیچ حسی شبیه تو نیست، کنار تو درگیر آرامشم، همین از تمامِ جهان کافیه، همین که کنارت نفس میکشم» هم گریه‌ام بگیرد و غرق لذت شوم، اما برایم این لحظات هم محد
 
ما گاهی یادمان میرود روحمان دقیقا چه چیزی احتیاج دارد.
مثل من که دیروز فهمیدم روحم دلتنگ موسیقیست. نه لزوما نوایی که به گوش برسد که نوایی آشنا که بتوان با آن زمزمه کرد. همین قدر ساده و پیش پا افتاده... اما همان پنج دقیقه ای که با ویگن همخوانی کردم و بعدش هم عارف، مرا پرواز داد و از شوق لبریز کرد... 
میدانم اگر الان بخوابم فردا کوه غصه است که با تلنگری از خواب بیدارم می کند و مجبور می شوم آرایش کنم و موهایم را درست کنم؛ لباس هایم را عوض کنم و در
از الان همین الان میدونم دلتنگ خواهم شد دلتنگ دانشگاه قبلم دلتنگ حیاطش دلتنک استاد های دلتنگ فضای دانشگاه همین الان هم دلم تنگ است و چهارسال با هر سختی بهترین روزهای زندگیم شکل گرفت .
احساس به زندگی اینه هیچوقت سکون نداشتم هیچوقت یکجا ماند حالم را خوب نکرد هیچوقت قانع نشدم وقتی مهاجرت کردیم شهر برام جذاب بود تمامش رو زیر ورو کردم تمام جاهایی که برام جذاب بود دانشگاهم رو زدم تهران چون خیلی بزرگ بود بیشتر قابل کشف کردن بود و ارشدم رو زدم یه دا
خسته شدم از فکر کردن به همه چیز و همه کس
فراموش کردن هم خوبه اگه واقعا میشد بعضی ادما و بعضی چیزها رو فراموش کرد .
وقتی دارین میرین برین برنگردین
وقتی میری به هر بهانه ای برنگردین چون  شاید به رفتنت داره عادت میکنه  به نبودن به حرف نزدن به نشنیدن صداتون  اما برمیگردین باز اول شروع میکنید باز میرید غیب میزنید هر وقت دلتون خواست میاید هر وقت به قول خودتون دلتنگ که شدین د لامصب بی مروت نکن این کارو .
طرف مقابل ادمه درسته میاین جواب میده و....
روابط
غروب بود. همه مهمانی
بودند و من به بهانه سرفه‌هایی که صوت را از حنجره‌ام گرفته بود خانه ماندم. بعد
از مدت‌ها تصمیم گرفته بودم پشت چرخ خیاطی‌ام بنشینم. پشت میز نشستم. روکشش را
برداشتم. بالا و پایینش را با چهارسو باز کردم و دست به روغن شدم تا از قولنج‌های
احتمالی‌اش جلوگیری کنم. آمدی و به دیوار تکیه زدی و گفتی:" کمکت کنم؟"
آرام گفتم:" نه، بلدم." پرسیدی:" با صدات چیکار کنیم" شانه‌ام
را بالا انداختم و گفتم:" نمیدونم یار." روی صندلی میز تحریر نشستی.
ا
همین چند روز پیش بود که از شرایط گله داشتم و قرارم با آدمی به هم خورده بود یا درواقع او زده بود زیر همه چیز. خیلی بی‌انگیزه و اتفاقی رزومه‌‌ام را برای کسی فرستادم و همان روز قرار مصاحبه گذاشتند و همان روز تماس گرفتند که فردا بیا سر کار و یک هفته آزمایشی کار کن. همینقدر ناگهانی و سریع. راستش شرایط بدی نیست و خیلی بهتر از قرار به هم خورده قبلی است اما نمی‌دانم چرا نمی‌توانستم و یا درواقع هنوز هم نمی‌توانم به چیزی خوش‌بین باشم.
امروز روز اول ک
تو رسیدی که به این مرده کمی جان برسد
تا به این روح کویری، نم باران برسد
آمدی در دل من سلطه براندازی تا-
دوره ی سلطنت غصه به پایان برسد
قبل تو چاه غم و، حال در این محبس عشق
یوسف از چاه کشیدی که به زندان برسد
باور هیچ کسی نیست که با معجزه ات
کافر عشق چنین ساده، به ایمان برسد
پا به پای تو به پابوسی او خواهم رفت
باید این قصه در آخر به خراسان برسد
#احسان_نصری
پ.ن: امسال امام رضا ع جان هنوز ما رو نطلبیده
یادش بخیر ازدواج دانشجویی مشهد
ایشالله که قسمت بشه
   تعطیلات که طولانی‌تر می‌شوند در رثای دلتنگی می‌نویسم. گاهی حتی افسرده‌تر می‌شوم و فکر می‌کنم که قرار است همه‌ش را در یک حادثه ناگوار از دست بدهم. نیمه‌های شب که می‌گذرد پیام می‌دهم که مطمئن شوم کسی آن‌سوی خط منتظرم است. شاید دیرتر پاسخ بگوید اما همیشه همان‌جاست. قول داده که تا ابد همان‌جا منتظرم بماند.
   تعطیلات طولانی ظاهرا برای جفتمان آزاردهنده‌ست، البته روش‌های مقابله متفاوتی برای کنار آمدن با این پدیده داریم. من سعی می‌کن
 
زمین را به زمان دوختم و دلم را به مختصر آسمانی از امید،از هفتاد خوان رستم گذشتم و اینک در قطارم،قطاری که بی سر و صدا دارد از غروب محزون و دلتنگ خراسان دور می شود تا مرا به قرب برساند از این غربتی که ناتمام است در زندگانی ام.با گردن و کمر دردناک تا همین لحظه ی آخر خانه را از بیخ و بن رُفتم، دیشب تولد دخترک را با سنگ تمام برگزار کردم.دست به دامن اسحاقی ِ کارگزینی شدم و آخرین ذرات مرخصی را از لای اوراق درمانده ی اداری بیرون کشیدم.حالا سرم را تکی
همچو یک برگ که خشکیده تنش از غم پاییز
دلتنگ بهاری شده‌ام، وسوسه‌انگیز
ذرات وجودم شده با عشق گلاویز
دیگر نتوانم کنم از روی تو پرهیز
چون شهر که ویران شده از حمله‌ی چنگیز
آزرده دلم را غم معشوقه‌ی خون‌ریز
من شعر نوام، حامل بی‌وزنی لبریز
تو ناب‌ترین بیت غزل‌های دل‌آویز
دلتنگ!
دلتنگ که باشی، آدم حساس تری می‌شوی، دل نازک تر می‌شوی! مدام چینی دلت، ترک بر می‌دارد به خاطر کوچکترین حرف یا مسئله ای که، برایت پیش می‌آید.
مدام می‌شکنی، بدون اینکه کسی صدای شکستن قلب تو را بشنود...
غروب دلگیر جمعه که از راه می‌رسد، یک دنیا دلت می‌گیرد! چیزی از درونت غل می‌خورد و تا گلویت بالا می‌آید! مدام آب دهانت را می‌بلعی تا، توپ بالا آمده و جا خوش کرده در گلویت را پایین بفرستی تا مبادا کسی غمِ آشیانه کرده در چشمانت را ببیند!
به
شبی به خواب من بیا مرا به خلوتی ببربیا که دلتنگ تو ام بی تو نمیشود سحرآینه در آینه شد صورت ماهت ای قمربیا که عمر کوته ام بی تو نمیدهد ثمرگویم از آن دمی که شد در سر ما خیال تواز آ ن زمان که عشق تو چون نفس است ومستمربرد به پرواز و مرا بر پر سیمرغ نشاندآنکه رهاست از جهان صاحب اعجاز و نظر
کی میدونه آدما باید چند بار دلتنگ یه چیز بشن تا فراموش کنن؟
به اندازه کلِ دونه های اناری که جلوم بود غصه خوردم ، و چقدر بد شد امروز که اینجوری تموم شد...!
از شنبه منتظرِ امروز بودم ، ولی بدترین روزِ هفته شد...!و کاش یکم شرایط فرق داشت...! یکم...!
وای از آذر!
آذر داره تموم میشه!پاییز ۹۸ هم تموم....چی شد حاجی...
چی شد که پاییزا هی عاشق میشیم؟!
ما دو ساعت شب بسمونه!زود بیدار شیم!......
سال هاست شب ها زود تر از ۱۲ میخوابم ... تنهایی بیدار نمیمونم...مسمومه...شبا مسمومه!
دلم میخواست اینا رو به جای اینجا تو دفترچه ی کوچولوم بنویسم!
پاییز بود...آبرومم دستم بود...پشت در!
یه پاییز از اون پاییز گذشته!آبروم الان کجاست؟!تزریق شد به وجود؟!یا ریخت زمین؟!
آدم به دلش چطوری حالی کنه که اشتباه شده!؟
نتونستم ببخشم!شاید
پذیرفتن اینکه یه ادمی که قبلا تو زندگیت بوده و دیگه نیس و هیچ وقت هم نخواهد بود خیلی سخته..من بعد از حدود هفت یا هشت ماه، تازه فک کنم دو هفتس که به این پذیرش دارم میرسم...نمیگم کامل رسیدم ولی تا حد زیادی از انکار کردن دست برداشتم و به خودم قبولوندم که چه اتفاقاتی افتاده..قانع کردن خودم خیلی دردناک بود...از خدا خواستم کمکم کنه..تنهایی از پسش برنمیومدم. و احتمالا هم کمک اون بود که باعث شد همه امیدهامو بریزم دور..تسلیم شم و بپذیرم که همه چیز تموم شده..
خیاباندر‌ خیل شکوه بارانچه پرنده هاکه پر می زدند عشق را در آسمانباران که می آیدمی شوم دلتنگدلتنگ بوی خاک دشتدیدن تولد رنگین کمانو قدم زدن با تو در خیابان
باران آمده تا بشوید دستها را!باران آمده تا بشوید غم ها را!
 
به سخره گرفتیم باد راصدای باران گیج کرده بود مراتو محو بارانمن در تماشای توکنار آن کوچه باغمنکنار توتو در کنار منباز و به بازودست در دستچه زیباست کنار حتی خیال توباز هم زندگیباز هم عاشقیحتیقدم زدن تنهایی را در ترانه باران
باران
در باز شد؛ برپا ! برجا !
درس اول: بابا آب داد، ما سیر آب شدیم
بابا نان داد، ما سیر شدیم
اکرم و امین چقدر سیب و انار داشتند در سبد مهربانی شان
و کوکب خانم چقدر مهمان نواز بود
و چقدر همه منتظر آمدن حسنک بودیم
 
کوچه پس کوچه های کودکی را به سرعت طی کردیم؛
و در زندگی گم شدیم.
همه زیبایی ها رنگ باخت!
و در زمانه ای که زمین درحال گرم شدن است قلب هایمان یخ زد!
نگاهمان سرد شد و دستانمان خسته
دیگر باران با ترانه نمی بارد!
 
و ما کودکان دیروز دلتنگ شدیم؛
زرد شدی
امام صادق ع فرمودبخدا سوگند که گذاردن یک حج نزد من از اینکه من از ابنکه یک بنده ازاد کنم تا برسد به. ده. بنده و هفتاد بنده محبوتر است  اگر یک خانواده از مسلمین را کفالت کنم که انهارا از گرسنگی برهانم وپبکرشان بپوسانم. تا ابروی  انها را نزد مردم حفظ کنم نزد من از گزاردن حجی و حجی تا برسد بده ح وهفتاد حج محبوتر است 
یادت هست؟
شبی گفته بودی
که هیچ وقت نرو
که وقت میروی دلتنگ میشوم
همان موفع عهد کردم که اینجا پاک نخواهد شد
که مرگ من است روزی که اینجا ستاره اش برای همیشه خاموش شود
اما
تو رفتی
حالا چه کنم؟
عهد من پابرجاست
اما
رطب خورده منع رطب خوردن خطاست...
سلام
الان که دارم اینجا مینویسم، باید بشینم لِکچِرم رو آماده کنم که قراره شنبه ارائه بدم! البته مطلب تقریبا تو ذهنم!!! دسته بندی شده.... اما تا مرتب شدنش و تبدیلش به انگلیسی و البته زمان بندی براش کار زیاد داره....
اما عوض همه ی این کارا نشستم تند تند کتابایی که از نمایشگاه خریدم می خونم! انقدی که کتاب های :" دهکده ی خاک بر سر" و "قصه ی دلبری" و " اسم تو مصطفاست" رو تموم کردم و الانم وسطای کتاب " دلتنگ نباش" هستم!!!!
کلا همین مدلی ام! یه جور مثل ندید بدیدها
شب جمعه است
ارباب هوایت نکنم میمیرم...
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین
ارباب
تو خودت قول بده کرببلا می بری ام
شب لیله الرغائب خدا کنه قسمت و دعوت...

پ ن:
شهریور ماه سال گذشته(1396)در صحن با صفایت بودم...دلم اونجاست هنوز...جامانده...خوش ب حال دل من مثل تو دارد آقا...
دلتنگ کرببلایم. ..
از دانشجو بودن وبلاگ نوشتن و از کد زدن ساندکلاود رو گوش دادن یاد گرفتم و اینجوری همه‌ی روزهای قبل گذشت.حالا بعد این همه مدت وقتی باز میکنم ساندکلاود رو و میبینم مرتضی اهنگی رو لایک کرده که همین چند روز پیش ری‌‌پست کردم دلتنگ میشم. ما زمان‌های زیادی رو اینجور گذروندیم.  
عکس پایین عکس یکی از روزهای پاییز پارسال بود که میرفتم کتابخونه..الان که نمیرم خیلی خیلی دلتنگ اونجام چون پناهگاه همیشگی من بود ...دلم برای سوفی تلاشگر ..جدی و هدفمند تنگ شده..نباید بذارم این روند ادامه پیدا کنه..روزای خوب تو راهن..مطمئنم
تا حالا فقط بوها توانستند من را دلتنگ کنند.
و بوهایی که به هیچ وجه نمی شود منتقلشان کرد!
بوی پرتغالی که شبیه پرتغالهای کودکیم هست و من دلم مامان و یا بابا رو میخواهد که بپرسم این بو شبیه پرتغال خانه عمه است یا دایی یا عمو؟!


پ.ن: غلط فاحش در نوشتن پرتقال رو تصحیح نکردم که آیینه عبرتم باشد :))
حال که تمام شده است
حال که بیرون آمدم از این تکرار تکراری
دلتنگ ابتدایش هستم
آن روزهای سخت
آمدن تو
شروع کار
نفرین هایی به زندگی
اما دلخوش به بودن تو
حتی روزهای رفتنت
حتی روزهای سخت تر
دلتنگم
کاش میشد همیشه در آن حلقه تکرار میماندم...
ای کاش ...
 
زمین را به زمان دوختم و دلم را به مختصر آسمانی از امید،از هفتاد خوان رستم گذشتم و اینک در قطارم،قطاری که بی سر و صدا دارد از غروب محزون و دلتنگ خراسان دور می شود تا مرا به قرب برساند از این غربتی که ناتمام است در زندگانی ام.با گردن و کمر دردناک تا همین لحظه ی آخر خانه را از بیخ و بن رُفتم، دیشب تولد دخترک را با سنگ تمام برگزار کردم.دست به دامن اسحاقی ِ کارگزینی شدم و آخرین ذرات مرخصی را از لای اوراق درمانده ی اداری بیرون کشیدم.حالا سرم را تکی
امروز تولدمه....ارزو دارم منو یادتون نره....دلم میخاست خیلیا میبودن ک نیستن
 
از همه کسایی ک امروزو پیشم بودن....مچکرممم
 
دلم دلتنگ همتون  میشه
 
اتفاقای خوب زیاد افتاد اما دو اتفاق بد افتاد برام...
 
یکیش ترک اینجا بود
 
ویستا عاشقتونههه.....
مژگانم! مژگان عزیزم! مژگانکم! بغض دارم برایت! می‌دانم که این نوشته را نمی‌بینی! اما دل آدم که این حرف‌ها سرش نمی‌شود! دلم برای تو و حرف‌های قشنگت که بوی توت‌فرنگی می‌دادند تنگ شده. از تو فقط موهای فرفری‌ات را دیده بودم و دستنوشته‌هایت را. دلتنگ اینم که باز هم از زنان مورد علاقه‌ات و سیگار بنویسی. دلتنگ اینم که به استوری‌هایم ریپلای بزنی و ببینم که یک نفر در دنیا هست که متفاوت از بقیه درکم می‌کند. وقتی که آقای ر با وقاحت و حماقت گفت که از
1. اقا هندزفریم خراب شده، یه گوشش کار میکنه. بعد هندزفری داداشمم یه گوشش خراب شده. از صبح داریم به این فکر میکنیم که چجوری میشه گوشای سالم هندزفریامونو به هم وصل کنیم و وصل کنیم به گوشیمون؟ مهندس مملکته :)))
هندزفریم موقعی که گردنم کج میشه کار میکنه. ینی قراره ارتروز بگیرم؟ :))
2. امروز نشستم بجا درس خوندن کلاه قرمزی دیدم. زیبا نیست؟ 
3. اقا پفیلا درست کردم. لحظه حساسی که میخواستم پفیلا خوردنو شروع کنم ری ری زنگ زد. اصن نفهمیدم ری ری چی گفت و خودم چی
متن و تکست آهنگ احلام این دل شده هوایی:
Ahllam In Del Shode Havaei

زندگی کنارت خوابو خیاله
کاش اینو بدونی بی تو محاله
با تو قراره اول یه گوشه تو خیابون
انگار عاشقت شدم یه لحظه زیر بارون
این دل شده هوایی بهونه میگیره گاهی
باید آروم بگیره جز تو نداره راهی
این چه حسیه که دارم دلتنگ و بی قرارم
باید تورو ببینم دیگه طاقت ندارم
این دل شده هوایی بهونه میگیره گاهی
باید آروم بگیره جز تو نداره راهی
بگو چه حسیه که دارم دلتنگ و بی قرارم
باید تورو ببینم دیگه طاقت ندار
دلتنگ که می شوم می آیم اینجا سری می زنم . دلم می خواست از تمام آنچه که روحم را می آزارد بنویسم اما نه مجال نوشتن است و نه مجال گفتن .پس به آینده و آیندگان موکول می شود ‌ . 
 
پی نوشت: 
۱/تولد یک دوست عزیز مبارک . ( اردیبهشتی ترین مرد روی زمین تولدت مبارک ) 
۲/........
شده صبح چشماتونو باز کنین و غم عالم روی دلتون هوار باشه؟ یه عالمه خوابای دلتنگ ناک و اشک آور هم دیده باشین. اونقدر که حسش نباشه بلند شین؟ اونقدر که دلتون بخواد همون اول صبح زار بزنید؟
امروز، اولین‌ روز ماه رمضونی که روزه نیستم و نماز صبحم قضا شده و از این که تنهام متنفرم.
باران میبارید
او با ذوق میان باران میدوید
و دستان کوچکش را میگشود.
و قطرات را در کف دستهای مهربانش جمع میکرد.
و بر سرم میان تنگ آب می ریخت.
چقدر زندان بانم دوستداشتنی ومهربان است.
دلتنگ دریایم اما لبخند عجیبش مرا محسور این تنگ میکند.
مجازات ماهی عاشق اینست!
امام باقر ع فرمود بخدا سوگند که گذاردن یک حج نزد من از اینکه یک بنده اراد کنم تا برسد به ده بنده و هفتاد بنده محبوتر است واگر یک خانواده از مسلمین را کفالت کنم که انها را از گرسنگی برهانم و پیکر شانرا بپوشانم تا ابروی انهارا نزد مردم حعظ کنم نزد من از گزاردن حجیو حجی تا برسد بده حج و هفتاد حج محبوتراست این لف خدای تبارک  تعالی ای حقوق بشر ااسلامی
تو حال و هوای اینروزای خودم بودم یهو چشمم خورد به  تاریخ گوشه  صفحه راست موبایل ، امروز یازدهمِ ...
امروز تولدشه ،تولد فرشته آسمونی من ،امروز میدونم  قلب مادرانه اش  دلتنگ اون چشمهای آبی میشه.  نمیدونم چکاری کنم که  دلتنگی امروز  اذیتش نکنه؟! 
+یادداشت شماره ۴۵
عمیقا دلتنگ دوران وبلاگ نویسی هستم که منتظر پست جدید رفقا بودیم و در انتظار کامنت جدید، صفحه ی مدیریت را رفرش می کردیم. حالا که اینجا سوت و کور تر از همیشه شده در کانال تلگرامم می نویسم. باشد که دلتنگی وبلاگ را برایم قدری التیام ببخشاید.
@kanoomemoaven
مثل پنجره دلتنگ ، در انتظار باران
مثل آوای شباهنگ ، در باد های نالان
امشب دلم چه تنها در جنگ نور و تاریک
صبح امیدواری ، آید به سوی ایوان
فکرم بسی شکسته در سایه سار ظلمت
آیینه ی شکفتن ، پرواز وقت باران
دیوانگی چه زیباست در یاس های عاشق
در فکر این جنونم ، تا بوی وصل یاران
کسی اگر که آمد به کلبه ی خرابات 
به او بگو که عینک ، در یاد باد و باران 
 
شاعر:عینک
چقدر دلم برای مخاطبای کانالم تنگ شده. این همه وقت بود که باهام بودن. هروقت پست می‌ذاشتم می‌دونستم همون آدما دارن می‌خوننش. الان اونا اینجا نیستن احتمالا و شمایی که دارین این پستو می‌خونین هم اونجا نیستین:)) ایشالا این اوضاع درست شد بیاین کانال در خدمت باشیم:)) @spotlightz
خواب رشت را دیدم.در میان ابرهای عمیق و باران‌های جادویی اش کنار میدان شهرداری نشسته بودم و بیژن نجدی می‌خواندم.
سبزتر، جادویی‌تر، خنک‌تر از همیشه بود و من رهاتر از هر زمانی، آماده‌ی پرواز

پ.ن: به اندازه‌ی قرن‌ها دلتنگ رشت و عطرش هستم.
سلام 
  امیدوارم حال شمایی که الان دارید این مطلبو می خونید خوب باشه، چند ثانیه ی توی فکر فرو رفتم که چی بزارم عنوان این مطلب رو برخلاف همیشه چیز واضحی به ذهنم نرسید، اما چرا مبهم؟ زیاد نیست ولی چند روزیه حس عجیبی دارم مبهمه خیلی حس مبهمیه بین غم، شوق، کمی حسادت، دلتنگی، اشتیاق، انگیزه هووم شایدم پوچی... اره دقیقا همه ی حس ها هستند. نمیدونم چرا خوردم به پوچی یه مدت خیلی کوتاهیه حس پوچی میکنم حس اینکه این همه درس خوندی این همه تشویق شدی آخرش چی
بسم الله...
✔ سکانس اول:
بهت که گفتم: امروز دومین روز از همان ماه دوست داشتنی ام بود. کلافه باشی، دلتنگ باشی، دلگیر باشی، شنبه باشد و خسته باشی،‌‌ معلم هم باشی، سخخخخخت است. حتی لحظه ای نگاه معصومشان از تو برداشته نمی شود.
ادامه مطلب
بسم الله...
✔ سکانس اول:
بهت که گفتم: امروز دومین روز از همان ماه دوست داشتنی ام بود. کلافه باشی، دلتنگ باشی، دلگیر باشی، شنبه باشد و خسته باشی،‌‌ معلم هم باشی، سخخخخخت است. حتی لحظه ای نگاه معصومشان از تو برداشته نمی شود.
ادامه مطلب
مثل پنجره دلتنگ ، در انتظار باران
مثل آوای شباهنگ ، در باد های نالان
امشب دلم چه تنها در جنگ نور و تاریک
صبح امیدواری ، آید به سوی ایوان
فکرم بسی شکسته در سایه سار ظلمت
آیینه ی شکفتن ، پرواز وقت باران
دیوانگی چه زیباست در یاس های عاشق
در فکر این جنونم ، تا بوی وصل یاران
کسی اگر که آمد به کلبه ی خرابات 
به او بگو که عیسی ، در یاد باد و باران 
 
شاعر:عیسی کیانی
ای صدایم همه با موج تو تنظیم شده
دوستت دارم و ماه شبِ هستیم شده
روزگار من از آن روز که تو آمده ای
با نگاه های مه آلود تو تقویم شده
من که محکوم به جرم تو شدم باز  ولی
جرم زیبایی ات آیا به تو تفهیم شده؟
دور از آغوش تو دلتنگ ترینم آری
پهلوانی که به آغوش تو تسلیم شده
بی تو با هرچه که باشد همه محکوم شدم
مثل مظلوم ترین کشور تحریم شده
نه فقط این غزل تازه سید ، بلکه  
دفتر عاشقی من به تو تقدیم شده
الان دلتنگ خودم هستم خوب به من چه اون کسی رو که مورد پسندم هست رو تاب حال پیدا نکردم.من از اون تیپ ادم هایی نیستم که بخوام با یه موقشنگ دیزلی ونصفه ونیمه وداری پستی وبلندی مو وشلوار تنگ پوش واصلاح کرده با شمع ازدواج کنم من الان سر دوراهی ایستاده ام ایا کسی به تقدیر من دچار شده؟!!من دلم یک فنجان ارامش از جنس دوری از ادمهای دور ورم میخواهم .وهمین ها باعث ....
از آخرین باری که مطلبی توی وبلاگم نوشتم حدود یک ماه می گذره.آخ که چه قدر دلتنگ نوشتن هستم.نوشتن درباره این که چه قدر دلم برای گرین گیبلز عزیزم تنگ شده.دلم برای خونه ی رویاهایم که تموم کودکیم رو در اون گذروندم تنگ شده.دلم برای رفتن و چیدن نعناع تازه از باغچه تنگ شده.دلم برای تخیلاتم در زمان چیدن نعناع ها و بوییدن عطر تیزشون تنگ شده.تا به حال گل های نعناع رو دیدید؟رنگ بنفش زیبا و بوی دل انگیزی دارند و هر چند که کوچک اند ولی جلوه و زیبایی خاصی رو
دیشب که داشتم عکسای گالری رو پاک میکردم چشمم خورد به اسکرین شات اولین عزیزمی که بهم گفته بود. برای دوست صمیمیم فرستاده بودم و ذوق کرده بودیم و لحن این پیام پنج حرفی رو تحلیل کرده بودیم. از آخرین عزیزمی که ازت شنیدم چند وقتی میگذره. می‌خوام خوابتو یه بار دیگه ببینم.
✅ ناگهان چقدر زود دیر می شود!در باز شدبرپا! بر جا !درس اول : بابا آب داد ، ما سیرآب شدیم.بابا نان داد ، ما سیر شدیم...اکرم و امین چقدر سیب و انار داشتند در سبد مهربانی‌شانو کوکب خانم چقدر مهمان نواز بودو چقدر همه منتظر آمدن حسنک بودندکوچه پس کوچه های کودکی را به سرعت طی کردیمو در زندگی گم شدیم.همه زیبایی ها رنگ باخت...!و در زمانه‌ای ک زمین درحال گرم شدن است قلب‌هایمان یخ زد!نگاهمان سرد شد و دستانمان خستهدیگر باران با ترانه نمی‌بارد!و ما کودکان د
در غروبی زیبا از واپسین روزهای یک بهار پرماجرا می نویسم ...
در لحظات نزدیک اذان ....
در لحظات مشهور ب لحظات استجابت دعا ....
خداوندا مگذار بر دلم هیچگاه قفل قساوت بماند ... 
مگذار هیچ خاطری را ب خاطر حرفم آزرده کنم ...
بارها رایحه دلنشین نسیم های بهاری ب مشامم خورد
 اما ....
 بهارت نمیدانم از من راضیست یا نه ... 
دل من در بهارت شاد بود ...
با بهارت خداحافظی نمی کنم
 چون دلتنگی من چند برابر می شود ...
بوی بهار ... بوی بهترین ها بود ...
 بوی یک دنیا لطافت ... بوی یک

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها